معنی حریص شدن
لغت نامه دهخدا
حریص شدن. [ح َ ش ُ دَ] (مص مرکب) هلع. (ترجمان عادل). الهاف. طزع. طمع. طماع. طماعیه. تطمع. لهج. ولع. فغم. اعاله. اعوال. تلهجم. خشر: هیع، هیعه؛ سخت حریص شدن. (منتهی الارب).
حل جدول
شره
مترادف و متضاد زبان فارسی
آزمندشدن، طمع ورزیدن، طماع شدن، زیادهطلبشدن، علاقهمند شدن، مشتاق شدن
معادل ابجد
662