معنی حق العبور

لغت نامه دهخدا

حق العبور

حق العبور. [ح َق ْ قُل ْ ع ُ] (ع اِ مرکب) راهداری. حق زنجیر. || ترانزیت. (فرهنگستان).

فرهنگ عمید

حق العبور

پولی که برای گرفتن اجارۀ عبور از جایی یا کشوری پرداخت می‌شود، ترانزیت،

حل جدول

حق العبور

ترانزیت

فرهنگ فارسی هوشیار

حق العبور

(اسم) وجهی که بابت عبور از جاده و کوچه پردازند ترازیت.

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

حق العبور

417

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری