معنی حلال کردن

فرهنگ معین

حلال کردن

جایز شمردن، بخشودن، گذشت کردن. [خوانش: (حَ. کَ دَ) [ع - فا.] (مص م.)]

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

حلال کردن

جایزشمردن، مباح کردن، بخشودن، عفو کردن، درگذشتن، ذبح شرعی کردن، روا دانستن

فرهنگ فارسی هوشیار

حلال کردن

‎ بخشودن، روا داشتن، بهلاندن (مصدر) روا دانستن جایز شمردن، بخشودن عفو کردن.

معادل ابجد

حلال کردن

343

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری