معنی حنجره

لغت نامه دهخدا

حنجره

حنجره. [ح َ ج َ رَ] (اِخ) تیره ای است از طایفه ٔ کلباغی. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 62).

فرهنگ معین

حنجره

(حَ جَ) [ع. حنجره] (اِ.) نای، حفره ای که در عقب دهان و در زیر حلق واقع است و صوت از آن خارج می شود.

فرهنگ عمید

حنجره

عضوی غضروفی که در وسط گردن قرار دارد و حاوی تارهای صوتی است، نای‌گلو،

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حنجره

خشکنای، چاکنای

کلمات بیگانه به فارسی

حنجره

خشکنای

مترادف و متضاد زبان فارسی

حنجره

حلق، حلقوم، خشکنای، گلو

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

حنجره

حنجره

فرهنگ فارسی هوشیار

حنجره

نای گلو

فارسی به ایتالیایی

حنجره

laringe

faringe

معادل ابجد

حنجره

266

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری