معنی حواله کردن
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
حوالهدادن، برات کردن، واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، پاس دادن، فرستادن، پرتاب کردن
فارسی به انگلیسی
Remit
فرهنگ فارسی هوشیار
چک کردن (مصدر) حواله دادن.
معادل ابجد
324
حوالهدادن، برات کردن، واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، پاس دادن، فرستادن، پرتاب کردن
Remit
چک کردن (مصدر) حواله دادن.
324