معنی حکیمانه
لغت نامه دهخدا
حکیمانه. [ح َ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) مانند حکیم. چون حکیمان. درخورِ، ازدرِ، سزای ِ، لایق ِ حکیم: حکیمانه شراب آشامیدن، به اندازه ای که زیان تن و نقصان عقل را سبب نگردد آشامیدن. || از روی حکمت: سخنان حکیمانه. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ عمید
مانند حکیمان، به روش حکیمان،
(قید) از روی حکمت و دانایی،
حل جدول
خردمندانه، عاقلانه
مترادف و متضاد زبان فارسی
صفت حکمتآمیز، خردمندانه، عاقلانه، عقلایی،
(متضاد) سفیهانه
فارسی به انگلیسی
Scholarly
فرهنگ فارسی هوشیار
از روی حکمت و دانائی
معادل ابجد
134