معنی صمیمانه
فارسی به انگلیسی
Cordially, Dear, Earnest, Earnestly, Near, Friendly, Heartfelt, Intimately, Sincere, Sincerely, Solemn, Unfeigned, Warm, Warmly, Wholehearted
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) صمیم صمیمی: روابط صمیمانه ای با او دارد، از روی صمیمیت خالصانه: یا او صمیمانه رفتار می کند.
لغت نامه دهخدا
صمیمانه. [ص َ ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) (از: صمیم + انه، پسوند اتصاف) از روی صمیمیت. از روی دوستی. خالصانه.
حل جدول
خالصانه، دوستانه، بااخلاص
بسیار صمیمانه
از جان و دل
صمیمانه و مهرآمیز
مادرانه
دوستانه، عاشقانه، مشفقانه، مهربان، مودت آمیز
صمیمانه و مهرامیز
مادرانه
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Ernst [adjective]
فرهنگ معین
(ص مر.) صمیم، صمیمی، (ق مر.) از روی صمیمیت، خالصانه. [خوانش: (صَ نِ یا نَ) [ع - فا.]]
فرهنگ عمید
از روی یکرنگی و دوستی، خالصانه، دوستانه،
فرهنگ واژههای فارسی سره
پای مردانه
مترادف و متضاد زبان فارسی
اخلاصآمیز، بااخلاص، صادقانه، قلباً، مخلصانه،
(متضاد) غیرصمیمانه
معادل ابجد
236