معنی خاورشناس
لغت نامه دهخدا
خاورشناس. [وَ ش ِ] (نف مرکب) مستشرق، عارف بمعارف ملل شرق، دانا بفرهنگ شرق.
فارسی به انگلیسی
Orientalist
مترادف و متضاد زبان فارسی
اسم شرقشناس، مستشرق،
(متضاد) غربشناس، مستغرب
فرهنگ عمید
کسی که آشنا و دانا به اوضاع و احوال ملل مشرقزمین است، شرقشناس، مستشرق،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) مستشرق شرق شناس.
واژه پیشنهادی
بارتولومه
امیل هرتسفلد
خاورشناس آلمانی مولف تاریخ ادبیات فارسی
هرمان اته
خاورشناس آلمانی و مولف گویش های ایرانی کهن
کریستیان بارتولومه
خاورشناس انگلیسی که دو کتاب در باره اشکانیان نوشته
جورج راولینسون
اثری از آندره مالرو نویسنده سیاستمدار و خاورشناس فرانسوی
فاتحان
امید بشر
معادل ابجد
1218