معنی خاورشناسان

لغت نامه دهخدا

درن

درن. [دُ] (اِخ) از خاورشناسان است و در زبان مازندرانی مطالعاتی دارد.


پای زو

پای زو. [زِ] (اِخ) از خاورشناسان و باستانشناسان. رجوع به جلد اول ایران باستان صفحه ٔ 37 شود.


دورن

دورن. [دُ] (اِخ) برنارد. از خاورشناسان نامی اتحاد جماهیر شوروی سابق است. (متولد 1805 متوفای 1881 م).


بتلر

بتلر. [ب َ ل ِ] (اِخ) از خاورشناسان است و کتابی در باب فتوحات عرب در مصرنوشته است. (از لاروس).


هوتسما

هوتسما. (اِخ) مارتین تئودر. از خاورشناسان هلندی است که اختصار تاریخ سلجوقی البغدادی راطبع کرده است. (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 1901).


روکرت

روکرت. [ک ِ] (اِخ) فریدریش. از دانشمندان و خاورشناسان نامی آلمان که در باره ٔ شعرهای غنایی مطالعات و تحقیقات فراوانی کرده است. (از تاریخ ادبی ایران تألیف براون ج 3 ص 592).


بارن

بارن. (اِخ) خاورشناسی است که در 1876 م. ایران و قفقاز و ترکیه را سیاحت کرد و اطلاعات زیادی بدست آورده و سفرنامه ای تألیف و منتشر ساخته است. (از فرهنگ خاورشناسان ص 56).


المراوید

المراوید. [اَ م ُ] (اِخ) مأخوذ از «المرابطون » عربی، در تداول خاورشناسان نام سلاله ای است که درصحرا پادشاهی کردند. رجوع به لاروس بزرگ و اعلام المنجد ذیل مرابطون، و هم مرابطون در این لغت نامه شود.


رو

رو. [رَ] (اِخ) (1763- 1807 م.). از خاورشناسان آلمانی بود. وی در اوترخت متولد شد. از آثار او برخی از ترجمه ها از زبانهای عبرانی و عربی به آلمانی است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.


ژول گانتن

ژول گانتن. [ت َ] (اِخ) از خاورشناسان فرانسوی طابع تمام باب چهارم تاریخ گزیده در تاریخ سلاطین اسلامی ایران با اصل فارسی بضمیمه ٔ ترجمه ٔ فرانسوی در سال 1903 م. در پاریس. (ترجمه ٔ ادبیات برون ج 3 ص 116).


ارمان

ارمان. [اِ] (اِخ) یکی از خاورشناسان که به اسلوب علمی در باب مصر و زندگانی مصریان تصنیفی کرده است و مساعی او و مَسپِروموجب تربیت جوانان شد که خدمات بزرگ بتاریخ مشرق قدیم موافق منابع جدیده کردند. (ایران باستان ص 61).

معادل ابجد

خاورشناسان

1269

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری