معنی ختم جهت استجابت دعا

حل جدول

ختم جهت استجابت دعا

در جواهر مکنونه است که از برای استجابت دعا و قضاء حاجت و اَنجاح تمنی روز جمعه دو رکعت نماز و در هر
رکعت بعد از حمد آیه الکرسی یک دفعه و سوره توحید دوازده مرتبه و بعد از اتمام سوره توحید در رکعت اول و
دوم هشتاد مرتبه بگوید اَحَدی صَمَدی و بعد از فراغ برخیزد و به دو قدم بایستد و نود و نه بار بگوید یا الله
حاجتش روا گردد
منبع: گلهای اراغوان ج 1 ص 28


استجابت

پذیرفتن دعا


بهترین زمان های استجابت دعا

دعا در بین عبادات دارای یک جایگاه ویژه بوده و بزرگان دین آن را افضل عبادات و دارای درجه عالیه می دانند.
آیات شریفه قرآن هم دلالت بر این مهم دارند:« ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.»
از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود:
«مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ یُسْئَلَ وَ یُطْلَبَ مِمَّا عِنْدَهُ وَ مَا أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِمَّنْ یَسْتَکْبِرُ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لَا یَسْأَلُ مَا عِنْدَهُ؛
هیچ چیزی نزد خداوند افضل از این نیست که دست دعا و مسئلت به پیشگاه او دراز کنند و فضل و نعمت او را تقاضا کنند و هیچ کس مبغوض تر و منفورتر نزد خداوند از کسانی که از عبادت او تکبر می ورزند و از مواهب او تقاضا نمی کنند نیست.»
در کتاب جواهر الکلام جلد هفتم که یکی ازکتب مهم فقهی است از امام جعفر صادق (ع) نقل شده:«دونفر که با هم نمازشان راشروع کرده و پایان می دهند فقط یکی بیشتر دعا می خواند و کمتر قرآن می خواند و دیگری بیشتر قرآن می خواند و کمتر دعا می خواند شخصی درباره این دو نفر سوال کرده و می گوید: أیهما أفضل ؟ کدام یک برتر است؟ امام (ع) می فرماید:
هرکدام دارای فضائلی هستند. شخص می گوید:کدام یک با فضیلت تر از دیگری است؟
امام صادق (ع) فرمود: الدعا افضل، دعا افضل تر و برتر است همانطور که خداوند متعال می فرماید:
ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم
در حقیقت کسانى که از پرستش من کبر مى ‏ورزند به زودى خوار در دوزخ درمى ‏آیند؛
لذا امام (ع) می فرماید: به والله که دعا بالاترین عبادت است. وبسیار بر عبادت بودن دعا تاکید می کند.
روزها و ماه های پر فضیلت برای دعا:
در بین روز های پر فضیلت، روز عرفه، شب و روز جمعه
و در بین ماه ها، ماه مبارک رمضان برای دعا مناسب تر و با فضیلت تر است.
در بین روزهای هفته شب جمعه و روز آن از همه افضل تر است و در روایات آمده:
هیچ صبحی بهتر از صبح جمعه دمیده نشده است، لذا هنگامی که برادران حضرت یوسف از پدر خود می خواهند تا برایشان دعا کرده و آنها را ببخشد حضرت می فرماید در سحر شب جمعه که از با فضیلت ترین زمان ها برای اجابت دعا است برایتان دعا خواهم کرد.
یکی دیگر از زمان های اجابت دعا هنگام نزول رحمت الهی است.
اما یکی دیگر از این زمانها هنگام زوال است که به آن ظهر شرعی نیز گفته می شود.
غفیله حد فاصل بین نماز مغرب و عشا است
که برای اجابت دعا مناسب بوده و در خصوص آن نماز غفیله را مناسب می دانند.
یکی از عللی که به این زمان غفیله می گویند این است
که شیطان در این زمان از انسان غافل شده و اجازه راهیابی به انسان را ندارد
البته نفس اماره در این زمان هم توانایی ارتکاب به گناه را دارد.
خواندن نماز شب نیز بسیار تاکید شده است و لازم به ذکر است هرچه این زمان به اذان صبح نزدیک تر باشد اجابت دعا بیشتر خواهد بود.


دعا جهت حصول آرامش

امام صادق علیه السلام فرموده است: اگر انسانی که دچار اضطراب و ترس است، از آب نوشته این سوره (سوره صافات)، استحمام کند آرامش می یابد منبع: تفسیرالبرهان، ج4، ص 590


پذیرفتن دعا

استجابت

لغت نامه دهخدا

ختم دعا کردن

ختم دعا کردن. [خ َ م ِ دُ ک َ دَ] (مص مرکب) دعائی را از بدء تا ختم یک یا چندبار خواندن:
چون دعا ختم کرد برد سجود
برگشاد از شکر گوارش عود.
نظامی.


دعا

دعا. [دُ] (ع اِمص) دعاء. حاجت خواستن. ج، أدعیه، دعوات. (از آنندراج). استغاثه به خدا. استدعای برکت. تضرع. درخواست از درگاه خدا. (ناظم الاطباء). درخواست حاجت از خدا. درخواست حاجت از خداوند برای خود یا دیگری. خدای خوانی. تیغ و شمشیر و خدنگ تیر از تشبیهات اوست و با لفظ رسیدن و رساندن و رفتن مستعمل است. (آنندراج):
هر آینه چو دعا در صلاح خلق بود
اجابتش را امید باشد از یزدان.
فرخی.
خود [حسنک] به زندگی گاه گفتی که مرا دعای نشابوریان بسازد و نساخت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184).
ایزد برهانَدْت از بلاهاش
به زین سوی من مر ترا دعا نیست.
ناصرخسرو.
معذرت حجت مظلوم را
ردّ مکن یا رب و بشنو دعاش.
ناصرخسرو.
ایزد مکنادم دعا اجابت
گر جز که به فضلش بود سوءالم.
ناصرخسرو.
تقصیر مکن کت به دعا خواسته ام
تا خود به دعا بلا چرا خواسته ام.
ابوالفرج رونی.
از لفظ تاج باد دعای تو وآن او
تو تاجدار بادی و او تاج ِ دار باد.
مسعودسعد.
بر تن و جان تو هر مؤمن دعا گوید همی
وآن دعا در دولت تو هست وقتی مستجاب.
میرمعزی (از آنندراج).
مرد... توبه کرد که... به خلاف این مستوره که دعای او را حجابی نیست کار نپیوندد. (کلیله و دمنه).
آن درون ریشم که چون گیرم به کف تیغ دعا
آسمان بهر شفاعت سر نهدبر پای من.
سنائی (از آنندراج).
گر دعای نکو کند خواهد
کآن دعا در تو مستجاب آید.
سوزنی.
این دعا را انسیان تحسین کنند
ختم کن تا قدسیان آمین کنند.
خاقانی.
گفته نودهزار اشارت به یک نفس
بشنوده صدهزار اجابت به یک دعا.
خاقانی.
بر دعای دولتش در شش جهت
هفت مردان یکزبان بینی بهم.
خاقانی.
من که نان ملک خورم بسجود
سر زبر آرم از برای دعا.
خاقانی.
تا ندهندت مستان گر وفاست
تا ننیوشند مگو گر دعاست.
نظامی.
یافت شبی چون سحر آراسته
خواسته های به دعا خواسته.
نظامی.
بازآمد او بهوش اندر دعا
لیس للانسان الاّ ما سعی.
مولوی.
برنکندی یک دعای لوط راد
جمله شهرستانشان را بی مراد.
مولوی.
قوم دیگر می شناسم زَاولیا
که زبانْشان بسته باشد از دعا.
مولوی.
از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم. (گلستان سعدی).
سعدیا قصه ختم کن به دعا
اًن خیر الکلام قل و دل.
سعدی.
دعای منت کی بود سودمند
اسیران محتاج در چاه بند
ببایست عذر خطا خواستن
پس از شیخ صالح دعا خواستن
دعای ستمدیدگان در پست
کجا دست گیرد دعای کست.
سعدی.
گر دعا جمله مستجاب شدی
هر دمی عالمی خراب شدی.
اوحدی.
حافظ مراد می طلبد از ره دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن.
حافظ.
بر بوی آنکه جرعه ٔ جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت.
حافظ.
از هرکنار تیر دعا می کنم روان
باشد کزآن میانه یکی کارگر شود.
حافظ.
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که بشکر پادشاهی ز نظر مران گدا را.
حافظ.
به طراز دامن ناز او چه ز خاکساری ما رسد
نزد آن مژه به بلندیی که بگرد سرمه دعا رسد.
بیدل (از آنندراج).
مراد خلق به یک دیدن تو حاصل شد
دگر نماند دعایی که مستجاب کنند.
ملا نظیری (از آنندراج).
که خود خواسته ست این چنینم پدر
نباشد دعای پدر بی اثر.
نظام وفا.
مگر دعای من خسته مستجاب آمد
که بخت باز مرا سوی آن جناب انداخت.
؟ (از آنندراج).
- امثال:
اگر دعای طفلان را اثر بودی یک معلم زنده نماندی. (امثال و حکم).
به دعای کسی نیامده ایم که به نفرین کسی برویم. (امثال و حکم).
به دعای گربه سیاه باران نمی آید، (امثال و حکم).
دعا خانه ٔ صاحبش را می شناسد، یا راه می برد، نظیر:خیر در خانه ٔ صاحبش را می شناسد. (امثال و حکم):
خانه ٔ خود را شناسد خود دعا
تو بنام هر که خواهی کن ثنا.
مولوی.
دعا راست است اما سوراخ غلط است، نظیر: سوراخ دعا را گم کرده است. (از امثال و حکم).
دعایش عربی مستجاب شده، برعکس اجابت شده. (فرهنگ عوام). دعای گوشه نشینان بلا بگرداند. (از مجموعه ٔ مختصرامثال چ هند).
سوراخ دعا گم کردن، مردی در استنجا بجای «اللهم اجعلنی من التوابین و من المتطهرین » دعای استنشاق «اللهم أرحنی رائحه الجنه» میخواند، شنونده ای او راچنین گفت. (از امثال و حکم):
گفت شخصی خوب ورد آورده ای
لیک سوراخ دعا گم کرده ای.
مولوی.
- بد دعا، لعنت. (ناظم الاطباء).
- بددعائی، دعای بد کردن: [کلانتر] نگذارد که از اقویا بر ضعفا جبر و تعدی واقع شده، موجب بد دعائی گردد. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 48).
- به دعا آمدن، شروع کردن در دعا. (آنندراج).
- || برای دعا آمدن:
به دعا آمده ام هم به دعا دست برآر.
حافظ.
- به دو دست دعا نگه داشتن، نگهداری کردن با تضرع به درگاه خداوند:
دلا سلوک چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد.
حافظ.
- جماعت دعا، نماز عمومی و نماز جماعت. (ناظم الاطباء).
- خیر دعا، نیایش و دعای برکت. (ناظم الاطباء).
- دست به دعا برداشتن، تضرع و زاری به خدا کردن: زن کفشگر... دست به دعا برداشت. (کلیله و دمنه).
- دعای بد، نفرین. (ناظم الاطباء). لعن: و پیغمبر بر وی [کسری اپرویز] دعای بد کرد.
(فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 24).
از تو نیکان را جز بد نرسید
که دعای بد نیکانْت رساد.
خاقانی.
لاعن، دعای بد کننده. (منتهی الارب).
- دعای خیر، دعاء خیر، خیر کسی رادر دعا خواستن. (فرهنگ فارسی معین). ضد نفرین. دعای خوب: لایسأم الانسان من دعاء الخیر. (قرآن 49/41)، انسان از دعای خیر ملول نمیشود.
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت.
حافظ.
همیشه باید در مقام اصلاح حال رعایا بوده، دعای خیر بجهت ذات اقدس و وجود مقدس حاصل نماید. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 48).
- || نیایش. (ناظم الاطباء).
- || تحیت و درود. (ناظم الاطباء).
- || برکت. (ناظم الاطباء).
- دعای مستجاب، دعای اجابت شده و پذیرفته شده. دعای برآمده:
سحابستی قدح گویی و می قطره ٔسحابستی
طرب گویی که اندر دل دعای مستجابستی.
(منسوب به رودکی).
- صیغه ٔ دعا، (اصطلاح دستور زبان فارسی) فعلی است که از سوم شخص مفرد مضارع گرفته میشود و میان علامت مضارع (که دال آخر باشد) و حرف قبل از آن الفی درآورند، و در مورد نفی میمی بر آن افزایند: باد و مباد (در اصل بواد و مبواد)، کناد و مکناد، بیناد و مبیناد. گاه باء تأکید بر سر فعل دعا درآید. در بعضی فعلها صیغه ٔ دعا در اول شخص و دوم شخص مفرد و سوم شخص مفرد و جمع مستعمل است. (فرهنگ فارسی معین).
|| اقوال مأثوره و عبارات متضمن ِ درخواست سعادت یا شفا و طلب حاجت و جزآنها که بر کاغذ نویسند و با خود دارند و یا از بر بخوانند.
- امثال:
باید برایت دعا گرفت [به عتاب]؛ تو دیوانه ای.نظیر: باید برایت سر کتاب باز کرد. (امثال و حکم).
- دعا کتاب، کتاب دعا. کتاب ادعیه. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دعای باران، نماز استسقا. (غیاث) (آنندراج):
مینا به پای ساغر چون سر نهد بسجده
چیزی دگر نخواهد غیر از دعای باران.
ملا طغرا (از آنندراج).
- دعای بی وقتی کسی بودن، حرز جواد کسی بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به حرز جواد شود.
- دعای پگاه، دعای مخصوص سحرگاه. (آنندراج):
نارفته بجا آمدنت خواست دل از حق
مقرون اثر باد دعاهای پگاهم.
واله هروی (از آنندراج).
- دعای جوشن، دعای معروف که روز جنگ برای حفظ خود خوانند و چون جوشن وقایه ٔ نفس خود دانند. (از غیاث) (آنندراج). ورجوع به جوشن صغیر و جوشن کبیر شود:
تن چو شد از زخم جوهردار حصن آهن است
دل مشبک چون شد از پیکان دعای جوشن است.
صائب (از آنندراج).
کشته ٔ تیغ تو کی باکش ز طعن دشمن است
زخم تیغت چون حمایل شد دعای جوشن است.
اسیر (از آنندراج).
- دعای سحر، دعا که سحرگاه خوانند:
ذره صفت پیش تو ای آفتاب
باد دعای سحرم مستجاب.
نظامی.
- دعای قدح، نام دعایی است، و گویند به معنی نماز استسقا است. (از غیاث) (از آنندراج). دعا که گرد قدح می نویسند در استسقا:
بغیر حرف می از میکشان چه میخواهی
که در نماز نخوانند جز دعای قدح.
محمدقلی سلیم (ازآنندراج).
- دعای گندم، نام دعایی است مأثور از ائمه که بر گندم خوانند و قسمت کنند. (آنندراج).
- دعای مأثور (مأثوره)،دعایی که از آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و سلم و صحابه ٔ گرامی منقول است. (از آنندراج).
|| خواندن کلمات مأثور از آن حضرت و ائمه که از برای آمرزش و برآوردن حاجات در اوقات معین می خوانند. || نیایش و نماز. (ناظم الاطباء). نیایش. || مدح و ثنا. (ناظم الاطباء):
گر هست باشگونه مرا جام ای بزرگ
بنهاده ام دعای ترا بنده وار پیش.
رودکی.
به آفرین و دعای نکو بسنده کنم
بدست بنده چه باشد جز آفرین و دعا.
عنصری.
گل بزم از چو من خاری نیاید
ز من غیر از دعا کاری نیاید.
نظامی.
- دعاثنا، صورت عامیانه ٔ دعا و ثنا.
خواهش و درود.
- دعاثنا کردن، خواهش و درود کردن.
- دعا و ثنا، رجوع به دعاثنا شود.
- دعا و ثنا کردن، رجوع به دعاثنا کردن شود.
|| تحیت. درود. سلام و تهنیت. (ناظم الاطباء): بسم اﷲ... بعد الصدر و الدعا. (تاریخ بیهقی). || نفرین. دعای بد:
ای بسا نیزه های گنجوران
شاخ شاخ از دعای رنجوران.
سنائی.
دعای ستمدیدگان در پست
کجا دست گیرد دعای کست.
سعدی.
زورمندی مکن بر اهل زمین
تا دعایی بر آسمان نرود.
سعدی (گلستان).

فرهنگ معین

استجابت

(اِ تِ بَ) [ع.] (مص م.) پاسخ گفتن، پذیرفتن.

مترادف و متضاد زبان فارسی

استجابت

اجابت، برآوری، پذیرش، قبول

فرهنگ عمید

استجابت

پذیرفته شدن، مستجاب شدن،
[قدیمی] قبول کردن، پذیرفتن،


دعا

۱. درخواست.

۲. نیایش.

۳. درخواست از خداوند.

۴. (اسم) کلماتی که در اوقات مختلف در مقام استغاثه از خداوند و طلب آمرزش یا درخواست خیر و برکت و برآورده شدن حاجت بخوانند.

* دعا کردن: (مصدر لازم)

۱. درخواست حاجت کردن از خداوند.

۲. نیایش‌ کردن، ثنا گفتن.

* دعا کردن ‌کسی ‌را: (مصدر لازم) دربارۀ او دعای خیر کردن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استجابت

پذیرفتن، پذیرش

فرهنگ فارسی هوشیار

استجابت

(مصدر) پاسخ گفتن پذیرفتن.


استجابت کردن

(مصدر) پاسخ گفتن پذیرفتن خواهش کسی: دعوتش را استجابت کرد.

فرهنگ فارسی آزاد

استجابت

اِسْتِجابَت، قبول کردن، پذیرفتن، جواب خواستن،

معادل ابجد

ختم جهت استجابت دعا

2390

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری