معنی خداشناس
لغت نامه دهخدا
خداشناس. [خ ُ ش ِ] (نف مرکب) پارسا. خدادان. (آنندراج). موحد. (ناظم الاطباء). ربانی. باایمان: مردی خداشناس و عابد بود. (مجمل التواریخ و القصص).
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند.
حافظ.
فارسی به انگلیسی
Deist, Godly, Theist
فرهنگ عمید
کسی که خدا را میشناسد و به آن ایمان دارد، موحد، یکتاپرست، پارسا،
حل جدول
عارف
ربانی
کاوه خداشناس
از بازیگران فیلم معراجیها
از بازیگران سریال دولت مخفی
مرد خداشناس
ربانی
عارف خداشناس
ربانی
عارف و خداشناس
ربانی
صاحبدل
دانا و خداشناس
عارف ، ربانی
خداشناس و عارف
پارسا، باایمان، متدین، موحد، ربانی، دانا، صاحبدل
فرهنگ فارسی هوشیار
پارسا، موحد، با ایمان، ربانی
مترادف و متضاد زبان فارسی
پارسا، باایمان، متدین، موحد، عارف،
(متضاد) خدانشناس
فارسی به عربی
عالم دینی
معادل ابجد
1016