معنی خرابکار
لغت نامه دهخدا
خرابکار. [خ َ] (ص مرکب) آنکه در امری اخلال کند.
حل جدول
هادم
فارسی به انگلیسی
Obstructionist, Saboteur, Vandal, Subversive
فارسی به ترکی
bozguncu
فارسی به عربی
مخرب
فرهنگ فارسی هوشیار
ستون پنجمی مورد جنیتار، ویرانگر موتک (صفت) آنکه خراب کند (امور یا ساختمانها را) کسی که موجب تخریب شود.
فارسی به آلمانی
Saboteur [noun]
معادل ابجد
1024