معنی خرید و فروش

لغت نامه دهخدا

خرید و فروش

خرید و فروش. [خ َ دُ ف ُ] (ترکیب عطفی، اِمص مرکب) مبایعه. سودا. معامله. تجارت. داد و ستد. بیع و شری. بده و بستان. سودا. (یادداشت بخط مؤلف):
مکدر مشو می ز زر بهتر است
خرید و فروشت بهم درخور است.
ملافوقی یزدی (از آنندراج).

حل جدول

خرید و فروش

سودا

بیع

شرا، بیع

شرا

بیع، شرا

شرا

مترادف و متضاد زبان فارسی

خرید و فروش

بیع، شرا، داد و ستد، سوداگری، معامله

فارسی به انگلیسی

خرید و فروش‌

Market, Speculation, Traffic

فارسی به ترکی

تعبیر خواب

خرید و فروش

رید و فروش کردن درخواب بد است. اگر بیند کسی او را بفروخت، دلیل که کارش شوریده شود. - محمد بن سیرین

خرید و فروش، دلیل بود که به قدر و قیمت کار چیزی یابد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

خرید و فروش

1406

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری