معنی خطاکار
لغت نامه دهخدا
خطاکار. [خ َ] (ص مرکب) اشتباه کننده. سهوکننده. || گنه کار. بزهکار. عاصی. (ناظم الاطباء). خاطی. مجرم. (یادداشت بخط مؤلف):
بگفت ای نگون بخت بدبخت زن
خطاکار ناپاک ناپاک تن.
؟ (قصص الانبیاء جویری ص 77).
من با تو چونیستم خطاکار
خود را بخطا کنم گرفتار.
نظامی.
فرهنگ عمید
کسی که مرتکب خطا شده است، بزهکار،
حل جدول
خاطی
مترادف و متضاد زبان فارسی
صفت بزهکار، خاطی، گنهکار، گناهکار، تقصیرکار، خلافکار، مجرم، مخطی، مقصر،
(متضاد) درستکار
فارسی به انگلیسی
Offender, Sinful
معادل ابجد
831