معنی خطه
فرهنگ معین
پاره ای زمین، شهر بزرگ، ناحیه، کشور، جمع خطط. [خوانش: (خِ طِّ) [ع. خطه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
هر نوع سرزمین مانند ناحیه، شهر، و کشور،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
خاک، سرزمین، قلمرو، کشور، مرزوبوم، ملک، مملکت، منطقه، ناحیه، ولایت
فارسی به انگلیسی
Territory
فارسی به عربی
ارض
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
زمینی که جهت بنا کردن عمارت گرداگرد آن خط کشیده باشند
فرهنگ فارسی آزاد
خِطَّه، (تحریر عربی: خِطَّه)، سرزمین، اقلیم، زمینی که قبلاً به آنجا نرفته باشند، زمینی که برای خود گرفته باشند (جمع: خِطَط)،
معادل ابجد
614