معنی خلق کردن

لغت نامه دهخدا

خلق کردن

خلق کردن. [خ َ ک َ دَ] (مص مرکب) ساختن. آفریدن. (یادداشت بخط مؤلف).
- خلق الافک، ساختن دروغ. (زمخشری).

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خلق کردن

آفرینش

مترادف و متضاد زبان فارسی

خلق کردن

پدید آوردن، آفریدن، ابداع کردن، به وجود آوردن

فارسی به انگلیسی

خلق‌ کردن‌

Create, Originate

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

خلق کردن

تاشیدن تاشتن

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

خلق کردن

Anfertigen, Bilden herstellen, Bilden, Machen

معادل ابجد

خلق کردن

1004

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری