معنی خم شدن
لغت نامه دهخدا
خم شدن. [خ َ ش ُ دَ] (مص مرکب) دولا شدن. (یادداشت بخط مؤلف). دوتا شدن. (یادداشت بخط مؤلف). || کج شدن. منحنی شدن. (یادداشت بخط مؤلف). خمیدن.
حل جدول
رکوع
مترادف و متضاد زبان فارسی
دولا شدن، خمیده شدن، انحنا یافتن، خمیدن، خماندن، کج کردن، خمیده کردن
فارسی به انگلیسی
Angle, Bow, Bend, Crook, Give, Lean, Sway, Turn
فارسی به ترکی
eğilmek
فارسی به عربی
ابزیم، اتکا، قوس، لحم بدون دهن، هبوط
فارسی به آلمانی
Hinlegen, Legen, Vermindern, Verringern, Zurücklehnen
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
994