معنی دریک

لغت نامه دهخدا

دریک دریک

دریک دریک. [دِ دِ] (اِصوت) حکایت آواز صوت لرزش اعضاء و بهم خوردن استخوانهای بدن. نام آواز بهم خوردن استخوانهای تن در تب لرز. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریک و دریک.


دریک

دریک. [دْرِ / دِرِ] (اِخ) سر فرانسیس. (1540- 1596 م.). دریازن و دریاسالار انگلیسی و نخستین انگلیسی که با کشتی دور دنیا گشت (1577-1580 م.). مسافرتهائی به گینه وهند غربی کرد، در این زمان رقابت دریائی اسپانیا و انگلستان دوره ٔ ملکه الیزابت اول رو بتزایدبود. دریک در سال 1572 م. نخستین مسافرت معروف خود را برای تاراج سواحل اسپانیائی آغاز کرد و در 1573 م. با غنائم فراوان به انگلستان بازگشت و شهرت بسیار یافت. پس از چندی خدمت در ایرلند به ملکه ٔ الیزابت پیشنهاد حمله به سواحل اقیانوس کبیر آمریکا که در تصرف اسپانیا بود نمود الیزابت جرأت اینکه علناً از ادعای دوستی با فیلیپ دوم اسپانیا دست بردارد نداشت ولی در نهان نقشه ٔ دریک را تصویب کرد و وی در دسامبر1577 با 5 کشتی عزیمت نمود. کشتی ها پس از 16 روز در ماه اوت 1578 م. از تنگه ٔ ماژلان گذشتند (دریک نخستین کسی بود که از این تنگه عبور کرد) ولی باد کشتی ها را بطرف جنوب به دماغه ٔ هورن راند، کشتی های دیگر از کشتی دریک جدا شدند و به انگلستان بازگشتند کشتی دریک که در اقیانوس کبیر تنها مانده بود بجانب شمال کنار سواحل شیلی و پرو پیش راند و کشتی های اسپانیائی را تاراج نمود و تا کالیفرنیا جلو رفت و سپس در ژوئیه 1579 به طرف جنوب غربی از اقیانوس کبیر عبور کرد و در سپتامبر 1580 با غنایم بسیار گرانبها به انگلستان بازگشت. الیزابت که از کوشش خود برای توجیه اعمال دریک در نزدیک دولت اسپانیا سودی نبرد سرانجام تظاهر را به یکسو نهاد و دریک را لقب «سر» داد و به این طریق علناً اعمال او را به رسمیت شناخت. در ضمن دستبردهای دیگر دریک اسپانیا خود را برای جنگ علنی آماده کرد. در 1587 م. دریک با 26 کشتی وارد بندرگاه کاویت شد وقریب سی کشتی اسپانیائی را نابود کرد و درصدد حمله به سایر بنادر اسپانیا برآمد ولی الیزابت نقشه ٔ او را تصویب نکرد. وی در ناوگانی که «جهازات شکست ناپذیر»را شکست داد (1588 م.) نایب دریاسالار بود. در 1595 دریک به اتفاق هاکینز عازم هند غربی شد و این آخرین سفر او بود ولی این بار اسپانیائیها آماده بودند و نقشه ٔ دریک به شکست کامل انجامید و کمی بعد دریک در کشتی خود نزدیک نومبره د دیوس (شمال ساحل پاناما) به مرض اسهال خونی درگذشت. (از دائرهالمعارف فارسی).

دریک. [دَ] (اِخ) از دهات شهر خواست از فرح آباد مازندران. (از سفرنامه مازندران و استرآباد بخش انگلیسی ص 120 و ترجمه ٔ فارسی آن ص 161).

دریک. [دَ] (اِ) سکه ٔ طلا در عهد هخامنشی، بوزن 8/35 تا 8/42 گرم بریک طرف آن صورت شاه است که یک زانو برزمین نهاده زه کمانی را می کشد. ضرب این سکه را جزء اصلاحات پولی داریوش اول هخامنشی شمرده اند، ولی بعضی معتقدند که دریک پیش از زمان او هم ضرب میشده است آنچه مسلم است اینک ضرب سکه ٔ طلا از امتیازات مخصوص شاه بود. (از دائرهالمعارف فارسی).

دریک. [دُ رَ] (اِخ) موضعی است که در آنجا میان اوس و خزرج جنگ واقع شد در جاهلیت، و آن را دَرَک هم گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درک شود.

دریک. [دِ] (انگلیسی، اِ) نام نوعی از انواع جرثقیل است منسوب به نام شخصی که در حدود سال 1600 م. در تیلبری انگلستان شغلش کشیدن طناب دار بود. جرثقیل دریک پایه ٔ قائمی موسوم به دگل دارد که بوسیله ٔ سیمها یا طنابهائی مهارشده است و با تیری موسوم به برج جرثقیل، که به آن اتصال مفصلی دارد می تواند بوسیله ٔ چرخی در حول محور خود بگردد. این نوع جرثقیل در معادن و پل سازی و ساختمانهای دیگر بکار میرود. (از دائرهالمعارف فارسی).

دریک. [دِ] (اِخ) ادوین لورنتین. (1819 -1880 م.). حفار چاه نفت در ایالات متحده ٔ آمریکای شمالی. وی در سال 1858 برای عملیات حفر چاه نفت استخدام شد و در 27 اوت 1859 در تیتسویل در عمق 69 فوت (حدود 23 متر) به نفت رسید. این چاه نخستین چاه نفت موفقیت آمیز در ایالات متحده ٔ آمریکای شمالی و مقدمه ٔ صنعت نفت بوده است. (از دائرهالمعارف فارسی).


بئر دریک

بئر دریک. [ب ِءْ رِ دُ رَ] (اِخ) نام چاهی در مدینه. و دریک گویا مصغر دَرَک است. وآن را بئر دریق نیز نوشته اند. (از معجم البلدان).

فارسی به انگلیسی

حل جدول

دریک

پول طلای عصر هخامنشی

واحد پول عهد هخامنشی

فرهنگ عمید

دریک

مسکوک طلا در دورۀ هخامنشی به وزن ۴۰/۸ گرم که داریوش کبیر رواج داد،

گویش مازندرانی

دریک

از توابع دهستان شهرخواست ساری

فارسی به عربی

دریک طرف

بجانب


دریک محلی

فی مکان ما


دریک جزء

جزییا

معادل ابجد

دریک

234

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری