معنی دسی

لغت نامه دهخدا

دسی

دسی. [دَس ْی ْ] (ع مص) کم شدن. (از منتهی الارب). ضد زَکْو، یعنی گوالیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دسو. دسوه. و رجوع به دسو و دسوه شود. || ناپاک بودن و پلید گشتن. || بی دین بودن. (ناظم الاطباء).

حل جدول

دسی

کم شدن، پوشیده شدن

گویش مازندرانی

دسی

قرض، وام، اهلی، کار با دست

واژه پیشنهادی

دسی

یک دهم

معادل ابجد

دسی

74

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری