معنی دلچسب
لغت نامه دهخدا
دلچسب. [دِ چ َ] (نف مرکب) چیزی که دل آنرا بخواهد. مرغوب و مطلوب. (از آنندراج). محبوب و مقبول و دلپذیر. (ناظم الاطباء):
خواب را بر کوهکن تصویر شیرین تلخ کرد
کار چون دلچسب شد خود کارفرما می شود.
تأثیر (از آنندراج).
داغ از دانه ٔ خالت چه بلا دلچسب است
آه از جلوه ٔ قدت چه قدر موزون است.
ظهوری (از آنندراج).
شَقر؛ کار دلچسب و مقصود. (منتهی الارب).
حل جدول
مطلوب و دلپذیر
مترادف و متضاد زبان فارسی
دلاویز، دلپذیر، دلپسند، دلجو، دلخواه، دلکش، دلنشین، دلنواز، مطبوع، مطلوب
فارسی به انگلیسی
Catchy, Delicate, Sweet, Palatable, Soft, Toothsome
فارسی به عربی
قلبی
فرهنگ فارسی هوشیار
محبوب و مقبول و دلپذیر
واژه پیشنهادی
جانانه
معادل ابجد
99