معنی دلیله
لغت نامه دهخدا
دلیله. [دَ ل َ] (اِخ) (به معنی معشوق) زنی زانیه بود که در وادی سورق که در قسمت سبط یهودا نزدیک به حدود فلسطین واقع بود، سکونت می داشت. و هم او سبب شد که شمشون بدست دشمنانش گرفتار شود. (قاموس کتاب مقدس). زنی روسپی که شمشون عاشق او بود و فلسطینیان با پول او را فریفتند که راز نیروی شمشون را کشف کند. دلیله دریافت که قوت وی در موهای بلند اوست، موهایش را قطع کرد و شمشون بدست دشمنان افتاد. (از دائرهالمعارف فارسی).
حل جدول
یار سامسون
نام های ایرانی
دخترانه، معشوقه، نام زنی که سبب گرفتار شدن شمشون شد
فرهنگ فارسی هوشیار
مونث دلیل گواه روشن پروهان
فرهنگ فارسی آزاد
دَلیلَه، مؤنّث دلیل با همان معانی- برهان واضح- راه واضح (جمع:دَلائِل)
معادل ابجد
79