معنی دلیل آوردن

لغت نامه دهخدا

دلیل آوردن

دلیل آوردن. [دَ وَ دَ] (مص مرکب) استدلال کردن. ادلاء. استدلال. برهنه. (منتهی الارب). برهان آوردن. حجت آوردن:
ندارد کسی با تو ناگفته کار
ولیکن چو گفتی دلیلش بیار.
سعدی.

حل جدول

دلیل آوردن

استدلال

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

دلیل آوردن

فرنودآوردن گواه ظوردن

معادل ابجد

دلیل آوردن

335

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری