معنی دنبه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
دمبه، جزیی از بدن گوسفند که به جای دم در انتهای خلفی تنه او آویخته و محتوی چربی است، پیه، چربی، گذار کردن نوعی رَمل و جادو برای از میان برداشتن یا آسیب رساندن به کسی. با دُنبه آدمکی درست می کردند و با نیت آسیب رساندن به آن [خوانش: (دُ بِ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
عضوی از بدن گوسفند که در انتهای تنۀ او آویخته و بهجای دم اوست و تمام آن چربی است، و روغن آن بیشتر و بهتر از پیه و چربی بدن گوسفند است،
حل جدول
پیه چربی، عضوی از بدن گوسفند که در انتهای تنه او آویخته و چرب است
تعبیر خواب
دنبه به خواب، دلیل مال است، که مرد نگاه می دارد یا مال زن او بود. اگر بیند دنبه خام می خورد، دلیل که مال به شبهه خورد. اگر بیند دنبه پخته می خورد، دلیل که از دشمنش مال بخورد. - محمد بن سیرین
اگر بیند چون گوسفندان دنبه داشت، دلیل که او را فرزندی آید، که صاحب اقبال و دولت است و روزی بر وی فراخ است. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
دنبه در خواب دیدن، یک بدره درم است. - امام جعفر صادق علیه السلام
فرهنگ فارسی هوشیار
آن جزء از گوسفند که بجای دم از خلف آن واقع شده و محتوی چربی می باشد
معادل ابجد
61