معنی سنبله

لغت نامه دهخدا

سنبله

سنبله. [سُم ْ ب ُ ل َ / ل ِ] (اِخ) نام برج ششم و آن بصورت دختر است دامن فروهشته و سر او بمغرب و شمال و پای او بمشرق و جنوب، دست چپ آویخته دارد با پهلوی خود و دست راست او بلند است برابر دوش و خوشه ٔ گندم را بدان دست گرفته، به همین سبب به اسم سنبله مسمی است. (آنندراج). نام برجی از بروج فلک. (منتهی الارب). نام صورتی از صور بروج دوازده گانه فلکیه و آن برج ششم است و نام دیگر آن عذرا باشد و آنرا بر صورت زنی توهم کنند که او را دو بال است و از کواکب او سماک اعزل است که ستاره ای است روشن از قدر اول. (جهان دانش). اول آن مطابق است تقریباً با ششم شهریور ماه جلالی و بیست و سیم اوت. (یادداشت مؤلف):
چون در اسد رسیدی چون سنبله سنانکش
از ضربت الف سان کردی چو شین و دالش.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 228).
سنبله ٔ چرخ را خرمن شادی بسوخت
کآتش خورشید کرد خانه ٔ باد اختیار.
خاقانی.
کمتر از داس سر سنبله دان
اسد چرخ بمیزان اسد.
خاقانی.
- سنبله ٔ آسمان، سنبله ٔ چرخ. برج سنبله:
این مرغ عرش ار طلب دانه ای کند
آن دانه جز ز سنبله ٔ آسمان مخواه.
خاقانی.


سنبله ٔ زر

سنبله ٔ زر. [سُم ْ ب ُ ل َ / ل ِ ی ِ زَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از منقل و آتش و آتشدان. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری):
سرد است سخت سنبله ٔ زر بخرمن آر
تا سستیی بعقرب سرما برافکند.
خاقانی.
رجوع به سنبل زر شود.


سنبله ٔ نورس

سنبله ٔ نورس. [سُم ْ ب ُ ل َ / ل ِ ی ِ ن َ / نُو رَ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از خط و خال و زلف و امثال آن. (بهار عجم) (آنندراج).

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

سنبله

‎ خوشه یک خوشه، گاورس از گیاهان، آبام خوشه آبام ششمین از آبام های دوازده گانه (اسم) واحد سنبل یک خوشه (گندم جو و غیره) جمع سنبلات سنابل. توضیح گونه ای از آرایش گل است که گلهای فرعی بدون دم گل بمحور اصلی گل متصل باشند سنبلچه سنبلک. یا سنبله آبی. لسان البحر. یا سنبله پاییز. گل حضرتی. یا سنبل زر. منقل آتش. آتشدان، ششمین برج سال.


برج سنبله

آبام خوشه: خوشک خوشه ی چرخ شهریور


سنبله الفار

(اسم) گونه ای جو است که آنرا جو دم موشی نیز گویند.

فرهنگ معین

سنبله

یک خوشه، از صورت های فلکی جنوبی و ششمین برج از بروج دوازده گانه که خورشید شهریور ماه در آن دیده می شود. [خوانش: (سُ بُ لَ یا لِ) [ع. سنبله] (اِ.)]

فارسی به عربی

سنبله

عذراء

فرهنگ عمید

سنبله

(نجوم) ششمین صورت فلکی منطقهالبروج،
ششمین برج از برج‌های دوازده‌گانه، برابر با شهریور، خوشه،
(زیست‌شناسی) یک خوشۀ جو یا گندم، خوشه،

حل جدول

سنبله

خوشه گندم


سنبله ذرت

بلال

مترادف و متضاد زبان فارسی

سنبله

خوشه، سنبلچه، شهریورماه

فرهنگ فارسی آزاد

سنبله

سُنْبُلَه، یک عدد سنبل- نام برج ششم از 12 برج فلکی (شهریور)، (جمع: سُنْبُلات)

واژه پیشنهادی

فارسی به آلمانی

برج سنبله

Jungfrau (f)

معادل ابجد

سنبله

147

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری