معنی دودلی
لغت نامه دهخدا
دودلی. [دُ دِ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی دودل. ارتیاب. شک ورزیدن. دودل بودن. دودله بودن. تردید. تردد. تعلل. شک. ذبذبه. تذبذب. شک و تردید. مردد بودن. (یادداشت مؤلف):
ادبم مکن که خردم خللم مبین که خاکم
ببر از نهاد و طبعم دودلی و ده زبانی.
نظامی.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیثباتی، تذبذب، تردد، تردید، حیرت، شبهه، شک، وسواس،
(متضاد) قاطعیت
فارسی به انگلیسی
Ambivalence, Demur, Doubt, Dubiety, Hesitancy, Hesitation, Indecision, Limbo, Qualm, Question, Scruple, Scrupulosity, Uncertainty, Vacillation, Vibration
فارسی به عربی
تردد، شک
فارسی به ایتالیایی
indecisione
واژه پیشنهادی
ابهام
معادل ابجد
54