معنی دورگه

لغت نامه دهخدا

دورگه

دورگه. [دُ رَ گ َ / گ ِ] (ص نسبی) دوتخمه. دورگ. اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد. اسبی که نژاد وی آمیخته شده باشد. (ناظم الاطباء): اسب دورگه، اسب دوتخمه. عربی و ترکمانی. اکدش. (یادداشت مؤلف). رجوع به دورگ شود. || مطلق آمیختگی چنانکه آمیختگی زیر و بم آواز و جز آن.
- دورگه شدن صوت، جهوری شدن آن چنانکه در نوبالغان. (یادداشت مؤلف).
- صدای دورگه، آوازی چون آواز کسی که شب نخفته است. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

دورگه

(دُ رَ گِ) (ص مر.) انسان یا جانوری که پدر و مادرش از دو نژاد باشند.

فرهنگ عمید

دورگه

انسان یا حیوان که پدر‌و‌مادر او از دو نژاد باشند، دوتخمه، اکدش،

حل جدول

دورگه

اَکدَش

یکدش

اکدش

مترادف و متضاد زبان فارسی

دورگه

اکدش، دونژاده، خشن، کلفت

فارسی به انگلیسی

دورگه‌

Cross, Hybrid, Eurasian, Half-Breed, Half-Caste, Mulatto

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

دورگه

مولد، هجن، هجین

فرهنگ فارسی هوشیار

دورگه

دو تخمه، اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد

فارسی به ایتالیایی

دورگه

meticcio

mulatto

فارسی به آلمانی

دورگه

Mischling

معادل ابجد

دورگه

235

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری