معنی دوز و کلک
لغت نامه دهخدا
دوز و کلک. [زُ ک َ ل َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) توطئه. حیله. نیرنگ. اسباب چینی. توطئه چینی. حقه بازی: با هزار دوز و کلک خانه را از دست من خارج کرد. (یادداشت مؤلف).
- دوز و کلک چیدن، توطئه چیدن. کلک جور کردن. (یادداشت مؤلف).
حل جدول
نیرنگ و توطئه
فارسی به انگلیسی
Deceit, Deception, Devilment, Dirty Tricks, Dishonesties, Gimmickry, Humbug, Scheme, Sham
فارسی به عربی
عصابه
فرهنگ فارسی هوشیار
خدعه و نیرنگ (اسم) توطئه. یا دوز و کلک جور کردن حقه ای سوار کردن توطئه کردن. حقه بازی. یا دوز و کلک جور کردن حقه بازی کردن.
فارسی به آلمانی
Kabal [noun]
معادل ابجد
93