معنی ذخیره

فرهنگ معین

ذخیره

پس انداز، اندوخته، جمع ذخایر، آن که می تواند در صورت غیبت یا کناره گیری عضوی از یک گروه جانشین او شود، آن که به خاطر به وجود آمدن نیاز جنگی به خدمت در ارتش فراخوانده شود، (کن.) معلومات، افکار، (کن) پول

فرهنگ عمید

ذخیره

هر چیزی که برای روز مبادا نگه ‌دارند، آنچه آماده سازند برای وقت حاجت، پس‌انداز، اندوخته، ستنج،

حل جدول

ذخیره

پستایى

پس انداز، رزرو، اندوخته، توشه، تهیه، تدارک

اندوخته

پس انداز

رزرو

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ذخیره

اندوخته

کلمات بیگانه به فارسی

ذخیره

اندوخته

مترادف و متضاد زبان فارسی

ذخیره

اندوخته، پس‌افت، پس‌انداز، پستا، تدارک، توشه، تهیه، ذخر، رزرو

فارسی به انگلیسی

ذخیره‌

Backup, Supply, Reserved, Reserves, Reservoir, Standby, Stockpile, Store

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ذخیره

احتیاطی، تراکم، حجز، خزان، کنز، محجوز، اِحتیاطی، اِدّخاری

فرهنگ فارسی هوشیار

ذخیره

چیز نهان کرده، پس افت، نهاده

فرهنگ فارسی آزاد

ذخیره

ذَخِیرهَ، برگزیده- پس انداز0- مهمات جنگی از فشنگ و گلوله و مواد منفجره و آنچه که برای ادامه کار سلاح های آتشین لازمست (جمع:ذَخائِر)

فارسی به ایتالیایی

ذخیره

rifornimento

provvista

risorsa

معادل ابجد

ذخیره

1515

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری