معنی راه انداختنی با جنجال

حل جدول

راه انداختنی با جنجال

جار


دور انداختنی

اسقاطی


جنجال

هیاهو

شلوغ و مرافعه و داد و بیداد.

فیلمی از جوبی هارولد

شلوغ، مرافعه، داد و بیداد

لغت نامه دهخدا

انداختنی

انداختنی. [اَ ت َ] (ص لیاقت) نابکار. آخال. آشغال. سقط. خراش. افکندنی. (یادداشت مؤلف). || کواکب منقضه. (از فهرست لغات و اصطلاحات التفهیم ص قلب).

فرهنگ فارسی هوشیار

انداختنی

(صفت) فابل انداختن یا انداختنی و در رفتنی. جنس نامرغوب.

فرهنگ معین

انداختنی

(اَ تَ) (ص.) بُنْجُل، جنس نامرغوب.


جنجال

شور و غوغا، داد و فریاد، بحث و مجادله شدید همراه با شایعات. [خوانش: (جَ یا جِ) (اِ.)]

فرهنگ عوامانه

جنجال

شلوغ و مرافعه و داد و بیداد را گویند و اشخاص تند را نیز گویند که مدام داد و فریاد راه می اندازند مثلا گویند سید جنجال رسید و جنجال راه انداخت و یا جنجال بلند شد.

فارسی به عربی

جنجال راه انداختن

اضطراب


جنجال

اضطراب، شجار

فرهنگ عمید

جنجال

آشوب و ازدحام،
فریاد و همهمه، شوروغوغا،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جنجال

ازدحام، سروصدا، غوغا، فتنه، همهمه، هنگامه، هیاهو

معادل ابجد

راه انداختنی با جنجال

1412

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری