معنی رتبه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
درجه، منزلت، مقام، درجه ای از درجات اداری، فرهنگی، قضایی یا نظامی که حقوق ماهیانه خاص به حساب آن تعلق می گیرد. اشل، پایه، جمع رتب. [خوانش: (رُ بَ یا بِ) [ع. رتبه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
پایه، مقام، درجه، منزلت،
حل جدول
درجه، مرتبه
فرهنگ واژههای فارسی سره
تراز، رده، دهناد، رسته
مترادف و متضاد زبان فارسی
اشل، پایگاه، پایه، جاه، درجه، مرتبه، مقام، منزلت
فارسی به انگلیسی
Condition, Cy _, Degree, Dom _, Estate, Gradation, Level, Order, Place, Range, Rank, Rating, Seed, Ship _, Station, Stature, Status, Step
فارسی به عربی
خطوه، درجه، رتبه، کرامه، محطه
فرهنگ فارسی هوشیار
پایه، مقام، درجه
فارسی به آلمانی
Abstufen, Schritt (m), Staffel (m), Stufe (f), Treten, Tritt (m)
معادل ابجد
607