معنی رخ دادن
لغت نامه دهخدا
رخ دادن. [رُ دَ] (مص مرکب) حادث شدن. روی دادن. اتفاق افتادن. (یادداشت مؤلف). پیش آمدن. واقع شدن و حادث شدن. (فرهنگ نظام). عارض شدن. روی آور شدن. (ناظم الاطباء): حوادث بدی برای ما رخ داد. (یادداشت مؤلف).
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Be, Befall, Betide, Happen, Intervene, Light, Occur, Transpire
فارسی به عربی
احدث، ترخیص، ضوء
فرهنگ فارسی هوشیار
اتفاق افتادن، پیش آمدن
فارسی به آلمانی
Geschehen [verb], Anstecken, Beleuchten, Erhellen, Leicht, Licht (n), Schein (m)
معادل ابجد
859