معنی رنده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
ابزاری که با آن چوب و تخته را تراشند، ابزاری برای خرد کردن سیب زمینی، پیاز و... [خوانش: (رَ دِ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
در نجاری، وسیلهای که با آن چوب و تخته را تراشیده و صاف و هموار میکنند،
وسیلهای با سوراخهای لبهدار تیز از جنس فلز یا پلاستیک که برای ریزریز کردن برخی موادغذایی از آن استفاده میشود،
آنچه بهوسیلۀ رنده ریز شده باشد،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Grate, Grater, Shredder
فارسی به عربی
آله الحلاقه، مشبک
گویش مازندرانی
رنده
فرهنگ فارسی هوشیار
افزاری باشد که درودگران چوب و تخته را با ان هموار می کنند
معادل ابجد
259