معنی رکع
لغت نامه دهخدا
رکع. [رُک ْ ک َ] (ع ص، اِ) ج ِ راکِع. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به راکع شود.
رکع. [رُ ک َ] (ع اِ) ج ِ رُکعَه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به رکعه شود.
رکع. [رَ] (ع مص) گزیدن مار. (المصادر زوزنی). گزند مار و کژدم. (یادداشت مؤلف).
حل جدول
گزیدن مار
فرهنگ فارسی هوشیار
خم کردن، نیازمند شدن، لغزیدن، به روی در افتادن
معادل ابجد
290