معنی ریمان

لغت نامه دهخدا

ریمان

ریمان. [رَ ی َ] (ع مص) فراهم آمدن سر جراحت از به ْ شدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). فراهم آمدن سر جراحت. (المصادر زوزنی). || مهربانی کردن. (دهار) (المصادر زوزنی).

حل جدول

ریمان

ریاضیدان معروف آلمانی

سخن بزرگان

ریمان

هر چه کمتر به زندگی وابسته شویم زنده تر خواهیم بود.

معادل ابجد

ریمان

301

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری