معنی ریمان
لغت نامه دهخدا
ریمان. [رَ ی َ] (ع مص) فراهم آمدن سر جراحت از به ْ شدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). فراهم آمدن سر جراحت. (المصادر زوزنی). || مهربانی کردن. (دهار) (المصادر زوزنی).
حل جدول
ریاضیدان معروف آلمانی
دانشى که ریمان از ابداع گرانش بود
هندسه نااقلیدسى
از ابداع گران این دانش گئورگ ریمان ریاضیدان آلمانی بود
هندسه نااقلیدسی
ریاضی دان اتریشی
ریمان
ریاضیدان اتریشی
ریمان
ریاضی دان آلمانی
ریمان
ریاضى دان آلمانى
ریمان
سخن بزرگان
هر چه کمتر به زندگی وابسته شویم زنده تر خواهیم بود.
انگلیسی به فارسی
مجموع ریمان پایینی، مجموع پائینی ریمان
riemann sum
مجموع ریمان
cauchy-riemann equations
معادله های کوشی-ریمان، معادلات کوشی-ریمان
improper riemann integral
انتگرال ناویژه ی ریمان، انتگرال ریمان مجازی
multiple riemann integral
انتگرال چندگانه ی ریمان، انتگرال ریمان چندگانه
واژه پیشنهادی
برنارد ریمان
معادل ابجد
301