معنی ریمان

لغت نامه دهخدا

ریمان

ریمان. [رَ ی َ] (ع مص) فراهم آمدن سر جراحت از به ْ شدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). فراهم آمدن سر جراحت. (المصادر زوزنی). || مهربانی کردن. (دهار) (المصادر زوزنی).

سخن بزرگان

ریمان

هر چه کمتر به زندگی وابسته شویم زنده تر خواهیم بود.

انگلیسی به فارسی

lower riemann sum

مجموع ریمان پایینی، مجموع پائینی ریمان


riemann sum

مجموع ریمان


cauchy-riemann equations

معادله های کوشی-ریمان، معادلات کوشی-ریمان


improper riemann integral

انتگرال ناویژه ی ریمان، انتگرال ریمان مجازی


multiple riemann integral

انتگرال چندگانه ی ریمان، انتگرال ریمان چندگانه

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ریمان

301

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری