معنی زوج
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
شوهر، عددی که بر 2 بخش پذیر باشد. [خوانش: (زُ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
شوهر، شوی،
[مقابلِ فرد] قرین، جفت،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
جفت
مترادف و متضاد زبان فارسی
جفت، شوهر، شوی، مرد، مزدوج، همسر، همسر،
(متضاد) فرد
کلمات بیگانه به فارسی
جفت
فارسی به انگلیسی
Brace, Couple, Dual, Duo, Even, Twin, Pair
فارسی به عربی
حتی، زوج
عربی به فارسی
جفت , جفت کردن , جفت شدن , وصل کردن , شوهر , شوی , کشاورز , گیاه پرطاقت , نر , شخم زدن , کاشتن , باغبانی کردن , شوهردادن , زن یا شوهر , همسر , زوج , زوجه , همسر کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
شوی، همسر، جفت، همتا
فرهنگ فارسی آزاد
زَوْج، شوهر- جفت- مثل و مانند- لنگه- صِنف- شکل (جمع: اَزْواج- زَوَجَه- جمع الجمع:اَزاوِیْج)
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
16