معنی زیرچشمی

لغت نامه دهخدا

زیرچشمی

زیرچشمی. [چ َ / چ ِ] (ص نسبی، ق مرکب) با پلکی افکنده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از زیر چشم و با نگاهی دزدیده:
آنکه ناوک بر دل من زیرچشمی می زند
قوت جان حافظش در خنده ٔ زیر لبست.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 23).

فرهنگ معین

زیرچشمی

(چَ) (ق.) نگاه کردن به حالتی که دیگران متوجه نشوند.

حل جدول

زیرچشمی

نگاه کردن به حالتی که دیگران متوجه نشوند

نگاهی دزدانه و نامعلوم

فارسی به انگلیسی

زیرچشمی‌

Sidelong, Side

معادل ابجد

زیرچشمی

570

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری