معنی سابقه
فرهنگ معین
سبقت گیرنده، (اِ.) پیشینه، اعمالی که در گذشته انجام شده. [خوانش: (بِ قَ یا قِ) [ع. سابقه] (اِفا.) مؤنث سابق. ]
فرهنگ عمید
سابق
حل جدول
پیشینه
فرهنگ واژههای فارسی سره
پیشینه
کلمات بیگانه به فارسی
پیشینه
مترادف و متضاد زبان فارسی
پرونده، پیشینه، تاریخ، تاریخچه، زمینه، دیرینگی، قدم، قدمت، عنایت الهی، تقدیر، آشنایی
فارسی به انگلیسی
Acquaintance, Background, Past, Precedent, Record
فارسی به عربی
تاریخ، خلفیه، سجل، عمود، فکر، معرفه
فرهنگ فارسی هوشیار
تقدم، حق پیشین، پیشی
فارسی به آلمانی
Aufnehmen, Aufzeichnen, Der/die bekannte, Eintragen, Geschichte (f), Vorgeschichte (f), Hintergrund
معادل ابجد
168