معنی سالی کریستین راید

حل جدول

سالی کریستین راید

اولین زن فضانورد آمریکایی

لغت نامه دهخدا

راید

راید. [ی ِ] (اِخ) رائد. محله ٔ عظیمی است در فسطاط مصر. (از معجم البلدان).

راید. [ی ِ] (ع ص، اِ) رائد. اسم فاعل از ریشه ٔ «رود». جوینده و خواهنده. (منتهی الارب). جوینده و طلب کننده و خواهنده. (ناظم الاطباء). ج، راده، رُوّاد، رائدون. (المنجد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || آنکه او را جهت طلب آب و علف فرستاده باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام). فرستاده ای که او را قوم می فرستند جایی را که میخواهند در آنجا فرودآیند. (از اقرب الموارد):
طعمه میجویی اوست راید تو
راه میپویی اوست قاید تو.
اوحدی.
|| پیشرو. (دهار). پیک. (مهذب الاسماء). || دسته ٔ دست آس و آن چوبی باشد که طاحن آنرا گرفته آسیا را بگرداند. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). دسته ٔ آس. (آنندراج) (از مهذب الاسماء). || کسی که منزل ندارد. || جاسوس. (اقرب الموارد).


سالی

سالی. (ص) بی غم. (یادداشت مؤلف).

سالی. (اِ) انجدان رومی و کاسم رومی. (الفاظ الادویه).

سالی. (اِ) هر چیز دیرینه و کهنه و مستعمل را گویند. (برهان) (آنندراج) (رشیدی) (شرفنامه ٔ منیری). || (اِ) بهندی خواهرزن را گویند. (برهان) (آنندراج).

سالی. (اِخ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 19هزارگزی جنوب خاوری ماسور و 19 هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک. هوای آن معتدل و دارای 500 تن سکنه است. آب آنجا از رود تاف تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه میر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

سالی. [سال ْ لی] (اِخ) دهی است جزء دهستان مواضعان بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 69هزارگزی جنوب ورزفان و 7 هزار و پانصدگزی شوسه ٔ تبریز به اهر. هوای آن معتدل و دارای 83 تن سکنه است. آب آنجا از دو رشته چشمه و رودخانه ٔ سرند تأمین میشود. محصول آن غلات و سردرختی شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است (این ده را شالی نیز میگویند). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فرهنگ معین

راید

پیشرو، جوینده، جاسوس، کسی که او را برای یافتن جای مناسب از پیش می فرستادند. [خوانش: (یِ) [ع. رائد] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

راید

جاسوس،
فرستاده‌شده از طرف کسی،
آن‌که قبل از کاروان یا گروهی برای یافتن جا می‌رود تا کاروان در آنجا منزل کند،

فرهنگ فارسی هوشیار

راید

‎ (اسم) پیغام آور رسول، جاسوس، آنکه او را برای پیدا کردن آب و علف فرستند، جوینده و خواهنده، (اسم) دست آس.


خرد سالی

کم سالی اندک سالی کودکی.

سخن بزرگان

کریستین

برای ازدواج کردن بیش از جنگ رفتن شجاعت لازم است.

از افراد نادان بیش از افراد متقلب باید ترسید.

ترکی به فارسی

سالی

سه شنبه

گویش مازندرانی

سالی

نوعی تور ماهی گیری که با دست به نقاطی از رود که احتمال وجود...

معادل ابجد

سالی کریستین راید

1066

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری