معنی ساک
لغت نامه دهخدا
ساک. (اِ) بمعنی فسخ باشد و فسخ در لغت بمعنی جهل و ضعف و فساد رای و نقصان است و در طریق اهل تناسخ آن است که روح به دو مرتبه فرو رود یعنی از صورت انسانی بصورت نباتی چمن آرا گردد. (برهان). || بمعنی رسخ است، و رسخ در لغت ثبوت باشد و به اصطلاح اهل تناسخ آن است که روح انسانی به سه مرتبه تنزل نماید یعنی از صورت انسانی بصورت حیوانی و از صورت حیوانی بصورت نباتی و ازصورت نباتی بصورت جمادی نزول کند. (انجمن آرا از فرهنگ دساتیر) (آنندراج).
ساک. (اِ) درختی است بلند، و در هندوستان بسیار، و گویند چوبش سیاه است. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به ساج و ساگ شود.
ساک. (اِ) نام خورشی است مانند آش که در آن برنج واسفناج و نخود و آب غوره کرده و گوشت پخته نان خورش کنند و در تبرستان این متداول و معروف و مستعمل است. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به آش (آش ساک) شود.
ساک. (فرانسوی، اِ) کیسه که از چرم یا پارچه های ضخیم سازند و مایحتاج در آن نهند. خریطه. || کوله پشتی که کوه نوردان توشه ٔ خود در آن نهند.
ساک. (اِخ) سکائی. یکی از اقوامی که در روزگاران قدیم از درون آسیای میانه یعنی از ترکستان شرقی یا ترکستان چین تا دریای آرال و خود ایران، و از این نواحی بفاصله هایی تا رود دن و از آن رود تا رود بزرگ دانوب پراکنده بودند. و در هر قسمت از این صفحات پهناور بنامی دیگر نامیده میشدند. آن دسته را که از طرف آسیای میانه با ایران سر و کار داشتند جغرافی نگاران باستان ساک یا ساس نامیده اند، و داریوش بزرگ سَک َ یا سَکا مینامد. مردمانی که در اروپای شرقی سکنی داشتند در کتب هردوت موسوم به سکیث هستند و اسسیت فرانسوی شده ٔ این نام است. (از ایران باستان مشیرالدوله ج 1 ص 577 و ج 2 ص 1379). || سواران پارسی را ساک گویند. (همان کتاب ج 2 ص 1885 از آریان کتاب 7 فصل 2 بند 4). رجوع به سکا شود.
فرهنگ معین
[فر.] (اِ.) چمدان، جامه دان.
فرهنگ عمید
نوعی آش که با برنج، گوشت، نخود، اسفناج و آبغوره طبخ کنند،
کیسۀ بزرگ که از چرم یا پارچۀ ضخیم دوخته میشود و پارهای لوازم را برای سفر در آن میگذارند،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
خریطه، کولهپشتی، کیف، کیسه، توبره، چنته، آشغوره
فارسی به انگلیسی
Bag, Handbag, Tote Bag
فارسی به ترکی
çanta, el çantası
فارسی به عربی
حقیبه
گویش مازندرانی
ساک از خوراک های سنتی و خورش گونه بوده و تنها غذایی است که...
چانه
رستنی، علوفه، پاجوش بعضی غلات چون برنج که پس از درو رشد...
فرهنگ فارسی هوشیار
کیسه، توبره و نوعی آش فرانسوی کیسه کوله پشتی
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
81