معنی سایس
لغت نامه دهخدا
سایس. [ی ِ] (ع ص) رجوع به سائس شود.
فرهنگ عمید
ادبکننده، تربیتکننده،
رامکننده،
کسی که کارهای قوم و جماعتی را از روی عقل و تدبیر اداره کند، کاردان، سیاستمدار،
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
ادب کننده، رام کننده،
مترادف و متضاد زبان فارسی
مدیر، مدبر، کاردان، سیاستمدار، باسیاست، باکیاست
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
سایس بنرمی
معادل ابجد
131