معنی سایه‌گاه

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

سایه‌گاه

سایبان، سایه، مظله، نش


سایبان

آفتاب‌گردان، سایه‌پوش، سایه‌گاه، آلاچیق، سایه‌بان، سایه‌وان، شامیانه، چتر، سایه‌پوش، سایه‌گاه، عرش، نش، چادر، شامیانه، سراپرده، خیمه


ساباط

دالان، راهروسرپوشیده، معبر مسقف، گذرگاه سقف‌دار، سایبان، سایه‌گاه

فرهنگ عمید

سایگاه

سایه‌گاه


سایه بان

چادر یا چیز دیگر که برای جلوگیری از آفتاب برپا کنند، هرچیز که سایه بیندازد و مانع آفتاب باشد، چتر، پرده، سایه‌گاه،

معادل ابجد

سایه‌گاه

102

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری