معنی سباک

لغت نامه دهخدا

سباک

سباک. [س َب ْ با] (ع ص) زرگر. مشتق از سبک، بمعنی زر و سیم گداختن است. (آنندراج) (غیاث). سیم پالای. (مهذب الاسماء). گدازگر: سباک ربیع سیم برف در مسام زمین گداخت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).

فرهنگ معین

سباک

(سَ بّ) [ع.] (ص.) ریخته گر، زرگر.

فرهنگ عمید

سباک

گدازندۀ زر و سیم یا فلز دیگر، ریخته‌گر، زرگر،

حل جدول

سباک

ریخته گر، زرگر، لوله کش

نام های ایرانی

سباک

پسرانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی

عربی به فارسی

سباک

لوله کش

فرهنگ فارسی هوشیار

سباک

ریخته گر ‎ زرگر، ریخته گر، گدازنده (صفت) ریخته گر زرگر.

فرهنگ فارسی آزاد

سباک

سَبّاک، استخراج کننده فلز از سنگ معدن- قالب ریز- ریخته گر- زرگر

معادل ابجد

سباک

83

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری