معنی ستیزنده
لغت نامه دهخدا
ستیزنده. [س ِزَ دَ / دِ] (نف) آنکه خصومت و لجاجت کند. (آنندراج). لجوج. ژکاره. (فرهنگ اسدی نخجوانی):
هجیر ستیزنده ٔ بد گمان
که میداشت راز سپهبد نهان.
فردوسی.
تهمتن برخش ستیزنده گفت
که با کس مکوش و مشو نیز جفت.
فردوسی.
بهر چه ش ْ رسد سازگاری کند
فلک بر ستیزنده خواری کند.
نظامی.
بهمت برآر از ستیزنده شور
که بازوی همت به از دست زور.
سعدی (بوستان).
فرهنگ عمید
کسی که ستیزه کند، جنگجو،
لجوج،
ناسازگار،
حل جدول
عاند
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) آنکه ستیزه کند.
معادل ابجد
536