معنی ستیزهجو
حل جدول
جانکش
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیکارجو، پیکارگر، ستیهنده، جنگجو، پرخاشگر، جنگطلب، ستیزهگر، ستیزا، عربدهجو، غوغاگر، مبارزطلب، متخاصم، لجوج، سرکش، عاصی، نافرمان، طاعی،
(متضاد) صلحطلب، آشتیجو، آشتیخواه
معادل ابجد
491