معنی ستیز کردن

لغت نامه دهخدا

ستیز کردن

ستیز کردن. [س ِ ک َ دَ] (مص مرکب) جدال کردن. لجاج کردن. خصومت. منازعت. نزاع. مناقشه:
چو چیره شدی بی گنه خون مریز
مکن با جهاندار یزدان ستیز.
فردوسی.
بهنگام، کردن ز دشمن گریز
به از با تن خویش کردن ستیز.
فردوسی.
یکی کرد بر پادشاهی ستیز
بدشمن سپردش که خونش بریز.
سعدی (بوستان).

حل جدول

ستیز کردن

منازعه

مترادف و متضاد زبان فارسی

ستیز کردن

مجادله کردن، پرخاش کردن، جدال کردن، پیکار کردن، خصومت ورزیدن، معارضه کردن، کشمکش کردن، منازعه کردن، نبرد کردن

فارسی به انگلیسی

ستیز کردن‌

Fight, Skirmish

واژه پیشنهادی

ستیز کردن

معاندت

مجادله

معادل ابجد

ستیز کردن

751

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری