معنی سدیم

لغت نامه دهخدا

سدیم

سدیم. [س َ] (ع ص، اِ) مردبسیارذکر. (منتهی الارب). || میغ و ابر. (ناظم الاطباء). میغ تنک، یا عام است. (منتهی الارب).

سدیم. [س ُ ی ُ] (فرانسوی، اِ) سدیوم.فلزی است نقره ای بی رنگ دارای جلای فلزی، ولی در مجاورت اکسیژن هوا بزودی سطح آن مکدر میگردد، و آن چنان نرم است که با چاقو به آسانی بریده میشود. علامت اختصاری آن «Na»، وزن اتمی 23، شماره ٔ اتمی آن 11. سدیم از آب سبکتر است و در سطح آن شناور می شود و در 97/5 درجه ٔ سانتی گراد گداخته میگردد و در طبیعت بحالت آزاد یافت نمیشود. در آب دریاها و معادن بصورت کلرور سدیم یا نیترات سدیم موجود است. (فرهنگ فارسی معین).

سدیم. [س ِدْ دی] (اِخ) لفظ عمق سدیم را به وادی کشف یا محل زراعت یا وادی قله ها یا وادی جفصین ترجمه نموده اند. علی الجمله سدیم وادیی است که در حکایت جنگ کدر لاعومر و سلاطین متعاهد مذکور است. گویند که وادی مرقوم دارای چاههای قیر بود و شکی نیست که وادی عمیق سدیم در محلی بوده است که فعلاً آن را بحیرهالموت گویند. (سفر پیدایش 14:3) (قاموس کتاب مقدس).

فرهنگ معین

سدیم

(سُ یُ) [فر.] (اِ.) فلزی است نقره ای، دارای جلای فلزی ولی در مجاورت اکسیژن خیلی زود کدر می گردد و آن چنان نرم است که با چاقو به آسانی بریده می شود و از آب سبک تراست.

فرهنگ عمید

سدیم

فلزی نرم، سست، سفیدرنگ، و سبک‌تر از آب که در طبیعت به‌صورت ترکیب یافت می‌شود و در لامپ‌های گازی، رآکتورهای هسته‌ای و نیز در پزشکی کاربرد دارد، ناتریم،

حل جدول

سدیم

عنصر شماره 11

عربی به فارسی

سدیم

مه کم , بخار , ناصافی یاتیرگی هوا , ابهام , گرفته بودن , مغموم بودن , روشن نبودن مه , موضوعی (برای شخص) , متوحش کردن , زدن , بستوه اوردن , سرزنش کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

سدیم

فلزیست نقره ای بیرنگ دارای جلای فلزی، ولی در مجاورت اکسیژن هوا بزودی سطح آن مکدر میگردد و آنچنان نرم است که با چاقو به آسانی بریده میشود، در آب دریاها و معادن بصورت کلرور سدیم یا نیترات سدیم موجود است

معادل ابجد

سدیم

114

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری