معنی سردکردن
فارسی به عربی
حل جدول
تبرید
فارسی به آلمانی
Kälte (f), Kühle (f)
گویش مازندرانی
دفع شدید خون حیض در زنان
واژه پیشنهادی
خنککاری با هوا
خنککاری موتور درونسوز
سردکن سیال موتور
سردکننده
خنککاری آبی
رادیاتور
سرمایش با روغن
ترکی به فارسی
سردکردن
معادل ابجد
538