معنی سرماخوردگی
لغت نامه دهخدا
سرماخوردگی. [س َ خوَرْ / خُرْ دَ/ دِ] (حامص مرکب) زکام. نزله. چایمان. چاییدگی.
فرهنگ عمید
بیماری ویروسی که با تب، لرز، آبریزش، کوفتگی و التهاب مجاری تنفسی بروز میکند،
حل جدول
زکام
مترادف و متضاد زبان فارسی
چایش، ریزش، زکام، آنفلوآنزا
فارسی به انگلیسی
Head Cold, Rheum
فارسی به ترکی
soğuk algınlığı
فارسی به عربی
برد
فارسی به آلمانی
Erkältung (f), Kalt, Kälte (f), Schnupfen, Spannungslos
معادل ابجد
1141