معنی سرکیسه کردن

لغت نامه دهخدا

سرکیسه کردن

سرکیسه کردن. [س َ رِ / س َرْ س َ / س ِ ک َ دَ] (مص مرکب) سر و کیسه کردن. از کسی چیزی گرفتن برای خود. باتلطف در سخن و تملق مالی از او بعطا گرفتن. از او مالی به حیله یا تضرع و کلاشی بدست آوردن:
هرچند سرکیسه ٔ این طایفه مهر است
کردیم سرکیسه ولی اهل جهان را.
میرزا عبدالغنی قبول (از آنندراج).

حل جدول

سرکیسه کردن

اخاذی کردن، فریب و نیرنگ

تلکه

فرهنگ فارسی هوشیار

سرکیسه کردن

از کسی چیزی گرفتن برای خود

معادل ابجد

سرکیسه کردن

629

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری