معنی سسک
لغت نامه دهخدا
سسک. [س ِ] (اِ) کوچکترین پرنده ای است بسیار بانشاط و ظاهراً لاسکوی. گنجشکی است سخت خرد که دائم دم خود را می جنباند. مرغی است کوچک برنگ خشینه که بیشتر در گلستانها بوده و بجهد. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
سسک هفت بچه می آورد یکیش بلبل است.
یا بلبل هفت بچه میگذارد شش تا سسک است یکی بلبل.
حل جدول
گویش مازندرانی
به معنی کوچک که نام پرنده ای است
فارسی به آلمانی
Zaunko.nig [noun]
معادل ابجد
140